اخبار مهم دنیا

اخبار مهم دنیا در این وبلاگ منتشر می شود

اخبار مهم دنیا

اخبار مهم دنیا در این وبلاگ منتشر می شود

اخبار مهم دنیا در این وبلاگ منتشر می شود

۱۸۸ مطلب در خرداد ۱۳۹۸ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

اطلاعات عمومی

آیا میدانید:شبکه چشم 135 میلیون سلول احساس دارد که مسئولیت گرفتن تصاویر و تشخیص رنگها را بر عهده دارداطلاعات عمومی آیا میدانید در آمریکا میزان فولاد استفاده شده در تهیه تشتک بطری های نوشابه بیشتر از فولاد بکار رفته در تهیه بدنه اتومبیل هاست! آیا میدانید کشور تایوان از نظر موقیعت جغرافیائی در خطرناکترین نقطعه جهان قرار دارد آیا می دانید:هر فردی در طول 24 ساعت 23 هزار بار نفس می کشد آیا می دانید یک لامپ 75 وات بیشتر از سه لامپ 25 وات نور تولید می کند! آیا میدانید:اگر جمعیت چین به شکل یک صف از مقابل شما راه بروند، این صف به خاطر سرعت تولید مثل هیچ وقت تمام نخواهد شد.



  • مهسا نقوی
  • ۰
  • ۰

زندگی موضوع بسیار پر اهمیتی است. اما گاهی اوقات شما در آن غرق می شوید. به یاد داشته باشید که لحظه های شگفت انگیزی در زندگی وجود دارد که شما باید نهایت استفاده را از آن ها بکنید. کودکی خود را به یاد آورید که چگونه بدون استرس زندگی می کردید. 




  • مهسا نقوی
  • ۰
  • ۰


جالب است بدانید خواب بیش از ۹ ساعت خطر حمله قلبی را ۳۴ درصد افزایش می‌دهد و سبب بالا رفتن سطح قند خون می‌شود.

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

جالب است بدانید خواب بیش از ۹ ساعت خطر حمله قلبی را ۳۴ درصد افزایش می‌دهد و سبب بالا رفتن سطح قند خون می‌شود. در این گزارش جدیدترین دانستنی‌های روز پزشکی که هر رو
ز با آن سر و کار دارید،‌ را دنبال می‌کنیم.



  • مهسا نقوی
  • ۰
  • ۰

هنوز هنوزه

دیشب از علاقه ما به دروغ شنیدن گفتم ولی امشب اضافه می کنم که کار ما از علاقه گذشته است ما خود دروغیم . دروغ چیز جز ما نیست ما به دروغ قسم نمی خوریم بلکه ما قسم به دروغ هایمان می خوریم . دروغ های ما همه چیز ما هستند و ما اینرا نمی دانیم . ما هم بستر جسد متعفنی هستیم که بوی مردارش تا هزاران کیلومتر می رود و ما به دماغمان باور نداریم ما بر این اصرار داریم که بوی خوشی هست و به قضاوت استشمام خودمان باور نداریم .



  • مهسا نقوی
  • ۰
  • ۰

آرامشم را پس بده !

پیرمردی بود که از راه کفاشی گذر عمر می کرد.
او همیشه شادمانه آواز می خواند، کفش وصله می زد و هر شب با عشق و امید نزد خانواده خویش باز می گشت.

و امّا در نزدیکی بساط کفاش، حجره تاجری ثروتمند و بدعنق بود.
تاجر تنبل و پولدار که بیشتر اوقات در دکان خویش چرت می زد و شاگردانش برایش کار می کردند، کم کم از آوازه خوانی های کفاش خسته و کلافه شد...
یک روز از کفاش پرسید :درآمد تو چقدر است؟



  • مهسا نقوی
  • ۰
  • ۰

 "سال تحصیلی ۵۵ - ۵۴ دو سال بود به عنوان معلم استخدام شده بودم. محل خدمتم یکی از روستاهای دور افتاده سنندج بود. حقوق خوبی می‌گرفتم. بلافاصله پس از استخدام به صورت قسطی یک ماشین پیکان خریدم. در مسیرم از سنندج تا روستا و برعکس گاهی افرادی را که کنار جاده منتظر ماشین بودند سوار می‌کردم. بعضی‌ها پولی می‌دادند.



  • مهسا نقوی
  • ۰
  • ۰

مسلمانی به چیست؟

می گویند وقتی رضا شاه تصمیم گرفت بانک ملّی را تأسیس کند، برای بازاری های تهران و اطراف پیغام فرستاد که از بانک ملّی اوراق قرضه بخرند. هیچ کدام از تجّار بازار حاضر به این کار نشد. 

وقتی خبر به خانم فخرالدّوله، مالک بسیار ثروتمند، خواهر مظفّر الدین شاه و مادرمرحوم دکتر امینی رسید، به رضاشاه پیغام فرستاد که: 

مگر من مرده ام که می خواهی از بازاریان پول قرض کنی ؟ من حاضرم در بانک ملّی سرمایه گذاری کنم. 



  • مهسا نقوی
  • ۰
  • ۰

"نان و میوه دل"

دو برادر به نام اسماعیل و ابراهیم در یکی از روستاها، ارث پدرشان یک تپه کوچکی بود که یکی در یک سمت و دیگری در سمت دیگر تپه گندم دیم می کاشتند.
اسماعیل همیشه زمینش باران کافی داشت و محصول برداشت می کرد.
ولی ابراهیم قبل از پر شدن خوشه ها گندم هایش از تشنگی می سوختند و یا دچار آفت شده و خوراک دام می شدند و یا خوشه های خالی داشتند.




  • مهسا نقوی
  • ۰
  • ۰

توی قصابی بودم که یه خانم پیر اومد تو مغازه و یه گوشه ایستاد. یه آقای جوان خوش تیپی هم اومد تو گفت: 

«آقا ابراهیم، قربون دستت پنج کیلو فیله گوساله بکش عجله دارم.»
آقای قصاب شروع کرد به بریدن فیله و جدا کردن اضافه‌هاش. همین جور که داشت کارشو انجام می داد رو به پیرزن کرد گفت: «شما چی میخواین مادر جان؟»
پیرزن اومد جلو یک پونصد تومنی مچاله گذاشت تو ترازو گفت: 




  • مهسا نقوی
  • ۰
  • ۰

حکایت ﺳﺮ ﺧﺮ

ﺭﻭﺯﯼ ﻣﺮﺩ ﻣﻮﻣﻨﯽ ﺳﻮﺍﺭ ﺑﺮ ﺧﺮ ﺍﺯ ﺩﻫﯽ ﺑﻪ ﺩﻫﯽ ﺩﯾﮕﺮ می رﻓﺖ.
ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺭﺍﻩ ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﮐﻪ ﺷﺮﺍﺏ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﻭ ﻣﺴﺖ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺭﺍﻩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺍﻭ می بندﻧﺪ ﻭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺁن ها ﺟﺎﻣﯽ ﺭﺍ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺷﺮﺍﺏ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺗﻌﺎﺭﻑ می ﮑﻨﺪ.
ﻣﺮﺩ ﺍﺳﺘﻐﻔﺮﺍﻟﻠﻪ ﮔﻮﯾﺎﻥ ﺳﺮﺑﺎﺯ ﺯﺩ ﻭ ﻭﻟﯽ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺩﺳﺖ ﺑﺮﺩﺍﺭ ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ. ﺑالاخرﻩ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺁن ها ﺗﻬﺪﯾﺪ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺷﺮﺍﺏ ﺗﻌﺎﺭﻓﯽ ﺭﺍ ﻧﺨﻮﺭﺩ، ﮐﺸﺘﻪ می شود.



  • مهسا نقوی