اخبار مهم دنیا

اخبار مهم دنیا در این وبلاگ منتشر می شود

اخبار مهم دنیا

اخبار مهم دنیا در این وبلاگ منتشر می شود

اخبار مهم دنیا در این وبلاگ منتشر می شود

۱۲۳ مطلب در دی ۱۳۹۸ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

 

مردی که سوار بر بالن در حال حرکت بود ناگهان به یاد آورد قرار مهمی دارد؛ ارتفاعش را کم کرد و از مردی که روی زمین بود پرسید :

ببخشید آقا ؛ من قرار مهمی دارم ، ممکنه به من بگویید کجا هستم تا ببینم به موقع به قرارم می رسم یا نه؟

مرد روی زمین : بله، شما در ارتفاع حدودا ۶ متری در طول جغرافیایی « ۱٨'۲۴ﹾ ۸۷ » و عرض  جغرافیایی «۴۱'۲۱ﹾ ۳۷» هستید.

مرد بالن سوار : شما باید مهندس باشید .

 

 

 

  • مهسا نقوی
  • ۰
  • ۰

 مطالعات امروزه نشان داده است که مصرف چیپس و پفک برای زنان بسیار مضر است. بر اساس این تحقیقات خانم‌هایی که چیپس و پفک زیادی مصرف می‌کنند دو برابر بیشتر از سایر زنان دیگر در معرض ناباروری هستند. خوردن پفک چسبندگی روده را افزایش می‌دهد و باعث یبوست می‌شود و با سخت کردن عمل دفع باعث ابتلا به سرطان روده خواهد شد. حتی مصرف پفک عامل ایجاد کیست‌های تخمدان در زنان است.

نمک زیاد موجود در پفک و چیپس باعث آسیب دیدن کلیه‌ها و تجمع آب در بدن و درنتیجه تورم بافت‌ها و افزایش فشار خون و سکته‌های قلبی و مغزی می‌شود. از دیگر مضرات این نوع تنقلات، تغییر ذائقه افراد به شور‌خواری، تجمع آب در بدن و در نتیجه تورم بافت‌ها و افزایش فشار خون و سکته‌های قلبی و مغزی است.

استفاده از روغن با ترانس بالا در تهیه چیپس و پفک منجر به افزایش وزن، چربی خون و در نهایت بیماری‌های قلبی عروقی می‌شود. همچنین استفاده از روغن‌هایی که چندین بار برای سرخ کردن استفاده می‌شوند و غالبا بوی روغن سوخته و رنگ کدر و مات به محصول می‌دهند، از خطرناک‌ترین مواردی است که می‌تواند منجر به مسمومیت و سرطان‌زا شدن، چیپس شود.

 

 

 

  • مهسا نقوی
  • ۰
  • ۰

این پژوهش به بررسی فایده‌ی فرمان الهی به شروع نماز، در سن کودکی می‌پردازد. آغاز نماز در این سن، باعث می‌شود کودک، نماز را به خوبی به جا آورد و به انجام نماز به شکل صحیح، عادت کند. انجام صحیح حرکات نماز، باعث پدید آمدن بیشترین تاثیرات مطلوب بر بدن خواهد شد.
با توجه به این که مغز یکی از مهم‌ترین اعضای بدن به شمار می‌رود، وظیفه‌ی آن به میزان زیادی به جریان چرخش خون بستگی دارد. جریان چرخه‌ی خون، تغذیه کننده‌ی مغز می‌باشد. چرخه‌ی خون ویژگی‌هایی دارد که همین ویژگی‌ها نشاط و پویایی مغز را تامین می‌کند. یکی از این ویژگی‌ها وجود چرخه‌ی ذخیره‌ای است که در مواقع اضطراری و مورد نیاز، به کار می‌افتد. همچنین دارای نظامی خودکار برای تنظیم چرخه‌ی خون در مغز می‌باشد که ثبات جریان خون به مغز را در شرایط گوناگون تضمین می‌کند. بر اساس تحلیل انجام شده در این پژوهش‌ها، مشخص شده که گونه‌های مختلف ورزش به چرخه‌ی خون در مغز آسیب می‌رساند. به عکس نماز که یکی از وظایف دینی اسلامی است، فواید بسیاری در این زمینه دارد. ورزش بدنی از این جهت که خون را به شکل مستقیم از مغز سرقت می‌کند و برای تغذیه‌ی عضلات دیگر به کار می‌گیرد، به چرخه‌ی خون در مغز ضرر می‌زند.

 

 

 

  • مهسا نقوی
  • ۰
  • ۰

مادر

 

یک پسر کوچک از مادرش پرسید: چرا گریه می کنی؟

مادرش به او گفت: زیرا من یک زن هستم.

پسر بچه گفت: من نمی فهمم.

مادرش او را در آغوش گرفت و گفت: تو هیچگاه نخواهی فهمید.

بعدها پسر از پدرش پرسید: چرا مادر بی دلیل گریه می کند؟

پدرش تنها توانست بگوید: تمام زنها برای هیچ چیز گریه می کنند.

پسر بزرگ شد و به یک مرد تبدیل گشت ولی هنوز نمی دانست که چرا زن ها بی دلیل گریه می کنند.

بالاخره سوالش را برای خدا مطرح کرد .

او از خدا پرسید: خدا یا چرا زنها به آسانی گریه می کنند؟

 

 

 

  • مهسا نقوی
  • ۰
  • ۰

دانشمندی آزمایشی بسیار جالب طراحی و اجرا کرد :

او آکواریومی را با دیواری شیشه ای به دو قسمت تقسیم کرد. در یک قسمت ماهی بزرگی انداخت و در قسمت دیگر ماهی کوچک تری که غذای مورد علاقه ی ماهی بزرگ تر بود. دانشمند به ماهی بزرگ تر هیچ غذایی نداد تا تنها غذایش همان ماهی دیگر درون آکواریم باشد. مطابق انتظار او برای خوردن ماهی کوچک تر بارها و بارها به طرفش حمله کرد، اما هر بار به دیواری نامرئی برخورد نمود. دیوار شیشه ای به راحتی او را از غذای محبوب و لذیذش جدا کرده بود. بالا خره بعد از مدتی، از حمله به ماهی کوچک منصرف شد. او باور کرده بود که رفتن به طرف دیگر آکواریوم و خوردن ماهی کوچک تر کاری غیر ممکن است.

 

دانشمند شیشه ی وسط را برداشت، اما ماهی بزرگ تر هرگز به سمت ماهی کوچک حمله نکرد. او حتی به قسمت دیگر آکواریوم شنا نکرد. اما چرا؟

 

 

 

  • مهسا نقوی
  • ۰
  • ۰

سرباز مجروح

 

این یک داستان واقعی درباره سربازی است که پس از جنگ ویتنام می خواست به خانه خود بازگردد...

 

سرباز قبل از این که به خانه برسد، از نیویورک با پدر و مادرش تماس گرفت و گفت: پدر و مادر عزیزم، جنگ تمام شده و من می خواهم به خانه بازگردم، ولی خواهشی از شما دارم. رفیقی دارم که می خواهم او را با خود به خانه بیاورم...

پدر و مادر او در پاسخ گفتند: ما با کمال میل مشتاقیم که او را ببینیم...

پسر ادامه داد: ولی موضوعی است که باید در مورد او بدانید، او در جنگ به شدت آسیب دیده و در اثر برخورد با مین یک دست و یک پای خود را از دست داده است و جایی برای رفتن ندارد و من می خواهم که اجازه دهید او با ما زندگی کند!

 

 

  • مهسا نقوی
  • ۰
  • ۰

 

 

مردی با همسرش در خانه تماس گرفت و گفت : "عزیزم از من خواسته شده که با رئیس و چند تا از دوستانش برای ماهیگیری به کانادا برویم. ما به مدت یک هفته آنجا خواهیم بود. این فرصت خوبی است تا ارتقای شغلی که منتظرش بودم بگیرم بنابراین لطفا لباس های کافی برای یک هفته برایم بردار و وسایل ماهیگیری مرا هم آماده کن .ما از اداره حرکت خواهیم کرد و من سر راه وسایلم را از خانه برخواهم داشت ، راستی اون لباس های راحتی ابریشمی آبی رنگم را هم بردار".

زن با خودش فکر کرد که این مساله یک کمی غیر طبیعی است اما به خاطر این که نشان دهد همسر خوبی است دقیقا کارهایی را که همسرش خواسته بود انجام داد.

 

 

  • مهسا نقوی
  • ۰
  • ۰

مهم نیست ؟

مردی پسر تنبلی داشت که از زیر کار در می‌رفت و همه چیز را به شوخی می‌گرفت. روزی او را نزد حکیم آورد و گفت: «از شما می‌خواهم به این پسر من چیزی بگویید که دست از این تنبلی و بی‌تفاوتی‌اش بردارد و مثل بقیه بچه‌های این مدرسه به دنیای واقعیت و کار و تلاش برگردد».


حکیم با لبخند به پسر نگاه کرد و گفت: «پسرم اگر تو همین باشی که پدرت می‌گوید زندگی سخت و دشواری مقابلت هست. آیا این را می‌دانی؟»


پسر تنبل شانه‌هایش را بالا انداخت و گفت: «مهم نیست؟»

حکیم با تبسم گفت: «آفرین به تو که چیزی برای گفتن داری. لطفاً همینی که می‌گویی را درشت روی این تخته بنویس و برای استراحت با پدرت چند روزی میهمان ما باش».


صبح روز بعد وقتی همه شاگردان برای خوردن صبحانه دور هم جمع شدند حکیم به آشپز گفت که برای پسر تنبل غذای بسیار کمی بریزد. طوری که فقط سر پایش نگه دارد.

 

 

 

 

  • مهسا نقوی
  • ۰
  • ۰

طمع

 

 

روزی روزگاری در روستایی در هند؛ مردی به روستایی‌ها اعلام کرد که برای خرید هر میمون ۱۰ دلار به آنها پول خواهد داد. روستایی‌ها هم که دیدند اطراف‌شان پر است از میمون؛ به جنگل رفتند و شروع به گرفتن‌شان کردند و مرد هم هزاران میمون به قیمت ۱۰ دلار از آنها خرید ولی با کم شدن تعداد میمون‌ها روستایی‌ها دست از تلاش کشیدند. به همین خاطر مرد این‌بار پیشنهاد داد برای هر میمون به آنها ۲۰ دلار خواهد پرداخت. با این شرایط روستایی‌ها فعالیت خود را از سر گرفتند. پس از مدتی موجودی باز هم کمتر و کمتر شد تا روستایی‌ان دست از کار کشیدند و برای کشاورزی سراغ کشتزارهای‌شان رفتند.

این بار پیشنهاد به ۲۵ دلار رسید و در نتیجه تعداد میمون‌ها آن‌قدر کم شد که به سختی می‌شد میمونی برای گرفتن پیدا کرد. این‌بار نیز مرد تاجر ادعا کرد که برای خرید هر میمون ۵۰ دلار خواهد داد ولی چون برای کاری باید به شهر می‌رفت کارها را به شاگردش محول کرد تا از طرف او میمون‌ها را بخرد.

 

 

  • مهسا نقوی
  • ۰
  • ۰

روبان آبی

 

آموزگارى تصمیم گرفت که از دانش‌آموزان کلاسش به شیوه جالبى قدردانى کند.

او دانش‌آموزان را یکى‌یکى به جلوى کلاس می‌آورد و چگونگى اثرگذارى آن‌ها بر خودش را بازگو می‌کرد.
آن گاه به سینه هر یک از آنان روبانى آبى رنگ می‌زد که روى آن با حروف طلایى نوشته شده بود:

  من آدم تاثیرگذارى هستم

سپس آموزگار تصمیم گرفت که پروژه‌اى براى کلاس تعریف کند تا ببیند این کار از لحاظ پذیرش اجتماعى چه اثرى خواهد داشت.

آموزگار به هر دانش‌آموز سه روبان آبى اضافى داد و از آن‌ها خواست که در بیرون از مدرسه همین مراسم قدردانى را گسترش داده و نتایج کار را دنبال کنند و ببینند چه کسى از چه کسى قدردانى کرده است و پس از یک هفته گزارش کارشان را به کلاس ارائه نمایند.

 

 

  • مهسا نقوی