اخبار مهم دنیا

اخبار مهم دنیا در این وبلاگ منتشر می شود

اخبار مهم دنیا

اخبار مهم دنیا در این وبلاگ منتشر می شود

اخبار مهم دنیا در این وبلاگ منتشر می شود

  • ۰
  • ۰

گاهی زندگی، مجال نمی دهد. گاهی محال است که مجال زندگی نمی دهد.   اگر از نقطه ای که تفاوت ظاهری مجال و محال است، بگذریم به دو راهی افکار می رسیم".  بودن" وقتی میسّر است  که باید و نباید رنگ ببازد و هرچه می ماند، صرفاً و  صرفاً موجودیت، " بودن " در معنای حقیقی باشد.  در غیر اینصورت " بودن " و " نبودن " در یک کفه ی ترازو قرار می گیرد.  

اگر "بودن " منوط به "نبودن " است.  هر عقل سلیمی می داند که "نبودن " بهتر از"بودن " است.  اگر" بودن " منوط به " بودن " است.  حافظ می گوید : 




گاهی زندگی، مجال نمی دهد. گاهی محال است که مجال زندگی نمی دهد.   اگر از نقطه ای که تفاوت ظاهری مجال و محال است، بگذریم به دو راهی افکار می رسیم".  بودن" وقتی میسّر است  که باید و نباید رنگ ببازد و هرچه می ماند، صرفاً و  صرفاً موجودیت، " بودن " در معنای حقیقی باشد.  در غیر اینصورت " بودن " و " نبودن " در یک کفه ی ترازو قرار می گیرد.  

 


اگر "بودن " منوط به "نبودن " است.  هر عقل سلیمی می داند که "نبودن " بهتر از"بودن " است.  اگر" بودن " منوط به " بودن " است.  حافظ می گوید : 


اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش 


حریف خانه و گرمابه و گلستان باش 


در کنج خانه نشستن و حلقه ی  اشک شمردن، نه تنها، راه چاره نیست، بلکه پیامدی به غیر از سفسطه ی ذهن نخواهد داشت.  


انسان مغلطه گر به دنبال راه چاره نیست، بلکه منافعش در راه فرار است.  گاهی از آسمان به ریسمان می بافد و ریسمان به آسمان.به امید راهی برای فرار.   همانطور که " مردعمل "حرف نمی زند، عمل می کند.  


عشق وقتی به ناز و غمزه رو می کند که خریداری باشد. 


حافظ میگوید : 


میان عاشق و معشوق فرق بسیار است


چو یار ناز نماید شما نیاز کنید


نخست موعظه پیر صحبت این حرف است


که از مصاحب ناجنس احتراز کنید


 


و اگر یار، یار شود با. هم مثال چند  بیتی از حافظ است 


 


سال و فال و مال و حال و اصل و نسل و تخت و بخت


بادت اندر شهریاری برقرار و بر دوام


سال خرم فال نیکو مال وافر حال خوش


اصل ثابت نسل باقی تخت عالی بخت رام


 


و اگر یار، یار نشود. مثال مجنون است و عشوه و ناز لیلی، که  حافظ می گوید 


 


زلف را حلقه مکن تا نکنی در بندم


طره را تاب مده تا ندهی بر بادم


یار بیگانه مشو تا نبری از خویشم


غم اغیار مخور تا نکنی ناشادم


رخ برافروز که فارغ کنی از برگ گلم


قد برافراز که از سرو کنی آزادم


شمع هر جمع مشو ور نه بسوزی ما را


یاد هر قوم مکن تا نروی از یادم


شهره شهر مشو تا ننهم سر در کوه


شور شیرین منما تا نکنی فرهادم


رحم کن بر من مسکین و به فریادم رس


تا به خاک در آصف نرسد فریادم


 


وصف حال عاشق و معشوق بسیار است.  اما چیزی که از عاشق، یک عاشق می سازد.  " مردعمل " بودن است.  درد مشترک انسان ها "عشق " است و چیزی که فراوان است انسان " عاشق نما " ست.  اما عاشق واقعی فقط یک نفر است.  اگر بپذیریم " معشوقه " همان "عاشق"  است و بنا بر جنسیت به تفکیک رسیده، آنوقت بر عاشق واجب است که خود را به معشوق ثابت کند. و اثبات در عمل ممکن است، نه در حرف.  این مسئله فتوایی می شود، میان عاشق و معشوق، که راه گریزی از آن نیست والسلام .  






  • ۹۸/۰۳/۳۰
  • مهسا نقوی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی